باسمه تعالی
دلایلی بر ولایت حضرت علی (ع(
از آنجا که بصیرت ضروریترین شرط برای دعوت به حق می باشد و داعیان الی الله باید خود را به آن بیاراند.
قرآن به جز مدح علی آیه ندارد
اسلام به جز نام علی پایه ندارد
گفتم برو سایه لطفش بنشینم
دیدم علی نور دو عین سایه ندارد
معنای ولایت:
از نظر لغوی ولایت مشتق از «و – ل – ی» است و به کسر و فتح «واو» استعمال میشود. برخی از کلمات هم ریشه با ولایت عبارتند از : تولیت ، موالات ، تولی ، ولی ، متولی ، استیلاء ، ولا ، مولا ، والی
ولایت به لحاظ لغوی بر معانی متعددی نظیر نصرت و یاری ، تصدی امر غیر و سلطه و سرپرستی دلالت دارد از میان این معانی متعدد معانی تصدی و سرپرستی و تصرف در امر غیر با آنچه از ولایت فقیه اراده میشود تناسب بیشتری دارد. کسی که متصدی و عهدهدار امری شود بر آن ولایت یافته و مولا و ولی آن امر محسوب میشود. بنابراین کلمه ولایت و هم ریشههای آن مانند ولی و تولیت و متولی و والی دلالت بر معنای سرپرستی و تدبیر و تصرف دارند. این گونه کلمات معنای تصدی و سرپرستی و اداره شوؤن فرد دیگر مولا علیه را افاده میکنند و نشان میدهند که ولی مولا سزاوارتر از دیگران در این تصرف و تصدی هستند و با وجود ولایت این مولا و ولی دیگران فاقد حق تصرف و تصدی و سرپرستی در شوؤن آن فرد هستند.کلمات مشتمل بر این معنا در قرآن به کار رفته و صفت خداوند و پیامبر و امام قرار گرفته است:
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون»
بحث تفصیلی در معانی متنوع مشتقات «و -ل – ی» و بررسی دقیق گونههای مختلف استعمال آنها در قرآن و روایات ما را از بحث اصلی دور میسازد زیرا معانی اصطلاحی ولایت و هم ریشههای آن نظیر والی و ولی روشن است. زمانی که میگوییم آیا پیامبر کسی را به ولایت مسلمین منصوب کرده است؟ یا میپرسیم آیا در عصر غیبت فقیه عادل دارای ولایت است؟ روشن است که مرادمان دوستی و محبت و نصرت و مانند آن نیست، بلکه سخن در تصدی و سرپرستی و عهدهداری امور جامعه اسلامی است.
امامت همچون نبوت تعیینی از سوی خدا
امام باید از سوی خدا و زبان پیامبر اکرم (ص) نصی داشته باشد زیرا تعیین او ضرورتی است که طبیعت جایگاه والای او که تنه خدا میتواند آن را بشناسد اقتضا میکند. چشمپوشی از چنین نصی به معنای تسلیم در برابر تباهی است زیرا همچشمی و رقابت در میان بنی بشر از اموری است که به هرج و مرج و پیروی از شهوات و سپس نابودی در شریعت میانجامد و امت و شریعت نمیتوانند تسلیم تباهی و از میان بردن هدفی شوند که پیامبران برای آن ایثار کردهاند و خداوند تبارک و تعالی بندگانش را به سوی آن فرا خوانده است.
این سخن که گفته میشود کتاب و سنت برای شناخت دینمان کافی است و هیچ نیازی به امامی نیست که از سوی خدا تعیین شود حتی بر امت واجب باشد که امامی را برای خود برگزیند هیچ گونه وجهی ندارد به علاوه آن به واقعیت زندگی امت گو نیاز مبرم آن به کسی است که امور آن را بگردند و مسائل را که هوسها و شهوت آن را از دین دور کردهاند اصلاح کند و از همین رو به کسی بهرهمند است که در پرتو کتاب و سنت امور آن را سامان دهد و با شخصیت بزرگوار و رفتار بدون نقص خود الگویی برای ایشان ترسیم کند و این که در نفس پاک خود آمادگی پرداختن به این وظایف را داشته باشد و چنین کسی جز از سوی خدا و تعیین او شناخته نمیشود تا در میان امت آشفتگی و چند پارگی ایجاد نشود چنان که چنین شد روزی که به پیشگاه خداوند شتافت و از سوی خود امامی را برگزید اما مرا امت به جای سپرده شدن به خالق تبارک و تعالی به خلق سپرده شد.
به تحقیق ثابت شده است که هر چه در آن لطف باشد به مقام باری تعالی سزاوارتر است و هر چه چنین باشد که بندگان را به طاعت نزدیکتر از معصیت دور سازد همان لطف از جانب مولاست و کمال بزرگداشت او این است که به ضرورت این امر و واقع شدن آن از مقام باری تعالی ایمان آوریم.
میان آنچه در شان مولاست و آنچه به بندگان باز میگردد در هم آمیختن است اگر گفته شود: اگر امام غائب باشد لطف تحقق نیافته است پس لطف مقتضی آن است که امام سوی خداوند سبحان تعیین شود اما در پیروی یا خروج مردم بر این امام این بندگان هستند که مسئول آن بوده و بر آن مواخذه میشوند.
اگرچه وجود امام لطف و تصرف او نیز لطف دیگری است ولی غیبت او نیز همچون پنهان شدن پیامبران به هنگام ضرورت است، همانند مخفی شدن موسی از مردم خود و پنهان شدن حضرت محمد (ص) در شعب ابوطالب و کوه ثور که مانع از آن نیست وجود او لطفی برای بشر باشد اگر چه آدمیان از اطاعت او سرباز زنند و مرتکب گناه شوند به هر حال خداوند تبارک و تعالی لطف را برای بشر ارزانی داشته اگر چه با او مخالفت ورزند و با سوء انتخابشان از او سرکشی کنند: «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها ولله سمیع علم»
اختلاف میان شیعه و اهل سنت به مساله رهبری برمیگردد:
ریشه اختلاف میان شیعه و اهل سنت مساله رهبری است و اکنون که ریشه اختلاف روشن است بیائید ببینیم حق با کدام طرف است تا آثار شوم این اختلاف و دوگانگی که موجب انحطاط علم اسلامی و ضعف ملل مسلمان است از میان برداریم.
اکنون باید دید آیا پیغمبر اکرم (ص) بعد از خود جانشینی برای خود معین کرد یا نه ؟
آیا میتوان پذیرفت که این دین که کاملترین و آخرین ادیان است و پیغمبر اسلام در تاسیس و تثبیت این دین این اندازه مجاهدت و زحمت را متحم لشده است در موقع ارتحال این دین و پیروان آن را همین طور رها کند و به دست زمانه بسپارد و برود؟
علامه امینی با اقامه این چند دلیل اثبات کرد که هرگز این منطق که حضرت پیغمبر اکرم (ص) کسی را برای جانشینی خود معرفی نکرده باشد قابل قبول نیست:
1. دلیل عقلی
پس از توجه به این که مساله رهبری از نظر عقلی با اهمیتترین مساله حیات بشر است . و احتیاج مردم به رهبر و سرپرست در درجه اول احتیاجات زندگی است وحضرت رسول اکرم (ص) عاقل ترین افراد انسانها است گفتن این حرف که پیغمر بدون وصایت و تعیین رهبر برای ملت مسلمان از میان ملت رفت از منطق عقل بسیار دور است.
اهل سنت در نقلهای خودشان از عمر و عائشه و عبدالله بن عمر و امثال آنها نقل میکنند ما هم قبلا در بحث در موضوع هدایت ذکر کردیم که ملت را بی سرپرست گذاشتن هرگز صحیح نیست و آن وقت به پیغمبر اکرم (ص) نسبت میدهند که او مردم را بیسرپرست گذاشت و درگذشت!!!
به شهادت تواریخ اهل سنت اگر چند روز حضرت رسول اکرم (ص) در حال حیات خود از مدینه مسافرت میکرد جانشینی برای خود معین میکرد با این وصف چگونه ممکن است برای پس از درگذشت خود جانشین معین نکرده باشد!
2. اصل وصایت در شرایع و ادیان الهی
یکی از اصول مهم در شرایع و ادیان اصل وصایت است که پیغمبران گذشته بر اساس وحی الهی هر یک قبل از درگذشت خود ، جانشینی برای خود معین میکرده است بنابراین اصل پیغمبر اسلام (ص) نیز از این سنت الهی مستثنی نیست و او هم باید در سایه وحی برای خود جانشین معین و معرفی کرده باشد.
3. دلائل نقلی : جریان غدیر خم و حدیث ثقیلی
جریان غدیر خم که بیانگر قاطع برای تعیین حضرت امیر مومنان (ع) به عنوان جانشین حضرت رسول اکرم (ص) بعد از خود میباشد با توضیح قاطع از جهت سند و دلالت مورد بحث واقع شده به طوری که هیچ تردیدی برای کسی باقی نمیگذارد مگر این که با دیده تعصب و عناد نگاه کند.
پیغمبر اکرم دو عامل هدایت مردم را در میان آنها گذاشت و تاکید کرد که این دو تا را با هم در نظر بگیرید و مطابق هدایت این دو تا در زندگان گام بردارید و هرگز از اینها جدا نشوید که جدائی از آنها موجب گمراهی شما خواهد شد.
این مضمون حدیث ثقلین است که از جهت دلالت و سند کسی نمیتوان در آن تردید کند که در جلد سوم «الغدیر» ص 80 با توضیح کامل ذکر شده است.
علامه امینی در جلد 2 «الغدیر» ص 301 حدیث سفینه را با این مضمون «عن ابی ذر عن النبی الا ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق» یعنی آگاه باشید. اهل بیت من ، در میان شما مانند کشتی نوح میباشند هر که در آن کشتی سوار شد نجات مییابد و هر کس از آن تخلف کند غرق میشود نقل میکند سپس میگوید: شافعی در رابطه با این حدیث چنین گفته است:
و لما رایت الناس قد ذهبت بهم مذاهبهم فی ابحر الغی و الجهل
رکبت علی اسم الله فی سفن النجا و هم اهل بیت المصطفی خاتم الرسل
و امسکت حبل الله و هو ولائهم کما قد امرنا بالتمسک بالحبل
یعنی چون دیدم مذاهب مختلف مردم آنها را در دریای ضلالت و جهل فرو برده است. من با نام خدا بر کشتیهای نجات که آن اهل بیت مصطفی (ع) که خاتم پیغمبران است سوار شدم و به رشته ولایت آنها که رشته خداوند است که ما مامور به چنگ زدن بر آن رشته شدهایم چنگ زدم.
مساله غدیر خم به همه انسانها در همه اعصار ارتباط دارد
علامه امینی اصرار بر این مطلب داشت که فکر نکنند مساله غدیر خم یک مساله تاریخی گذشته است یا یک مساله فرقهای است بلکه مساله غدیر خم مساله رهبری همه انسانها در تمام اعصار است که عمل به احکام اسلامی و فرا گرفتن و اجرای آن و همچنین ابلاغ آن به اقوام و ملل جهانیان در پرتو رهبری کسی میسر است که وجودش از هر حیث دنباله و امتداد وجود پیامبر (ص) باشد و با همه ملکات پیامبر (ص) پرورش یافته و از کودکی در دامان پیامبر (ص) بزرگ شده و لحظهای انحراف در زندگی او راه نیافته و بت پیامبر (ص) بزرگ شده و لحظه ای انحراف در زندگی او راه نیافته و بت نپرستیده و اساسا دارای مقام عصمت بوده و در همه فضائل و کمالات بعد از پیغمبر اسلام (ص) از همه برتر بوده است و همه میدانند که چنین فردی در اسلام با این مشخصات به تصدیق تمام فرق اسلام بلکه دیگر بیگانگان آگاه از تاریخ اسلام جز علی بن ابی طالب کسی نبود این بود که آن حضرت به دستور خداوند او را برای ادامه رسالت اسلام و دنباله گیری و ا هداف بزرگوار اسلام معین کرده و چون مساله غدیر به تمام اعصار مربوط است اهل بیت نبوت علیهم السلام نیز در هر فرضی آن را گوشزد میکردند تا هیچ وقت به دست فراموشی سپرده نشود و از اینجاست که حضرت باقر و حضرت صادق و حضرت رضا علیهم السلام عید غدیر را مطرح میکردند و روز غدیر را عید میگرفتند و به مردم یادآوری میکردند که عید غدیر بزرگترین عید اسلام است.
سخنان تاریخی پیامبر در حجته الوداع
... در آن روز سرزمین عرفه شاهد اجتماعی عظیم و با شکوه بود و ملت حجاز تا به آن روز چنین اجتماعی را به یاد نداشت. ندای توحید و شعار یگانه پرستی در آن سرزمین طنین انداز بود. نقطهای که تا چندی پیش اقامتگاه مشرکات و بت پرستان بود برای ابد پایگاه رجال توحید و خداپرستان گردید. پیامبر نماز ظهر و عصر را در سرزمین عرفات با صد هزار تن به جا آورد سپس خطبه تاریخی خود را در آن روز در حالی که روی شتر قرار گرفته بود ایراد فرمود. و یکی از یاران او که صدای بلند و رسائی داشت سخنان او را تکرار کرده و به گوش افراد دور دست میرسانید.
او در آن روز سخنان خود را چنین آغاز کرد و گفت : «ای مردم سخنان مرا بشنوید شاید پس از این شما را در این نقطه ملاقات نکنم.
ای مردم خونها و اموال شما بر یکدیگر تا روزی که خدا را ملاقات نمائید مانند امروز و این ماه محترم و هر نوع تجاوز به آنها حرام است.»
پیامبر برای اینکه از رسوخ و تاثیر پیام خود پیامبران احترام جان و مال مسلمانان مطمئن شود به «ریبعه بن امیه» فرمود: «از آنان چند مطلب زیر با بپرس و بگو: این ماه چه ماهی است؟ همگی گفتند: ماه حرام است و جنگ و خونریزی در این ماه ممنوع و قدغن میباشد. پیامبر به ربیعه گفت: به آنان بگو خداوند خونها و مالهای شما را بر یکدیگر تا روزی که رخت از این جهان بربندید مانند این ماه حرام کرده و محترم شمرده است.»
«باز فرمود از آنان بپرس این سرزمین چه سرزمینی است؟ همگی گفتند: سرزمین محترم و خونریزی و تجاوز در آن شدیدا ممنوع است فرمود: به آنان برسان که خون و مال شما بسان این سرزمین محترم و هر نوع تجاوز به آنها ممنوع میباشد.»
«باز فرمود از آنان سوال کن : امروز چه روزی است؟! گفتند: حج اکبر است . فرمود به ایشان ابلاغ کن که خون و مال شما بسان امروز محترم میباشد.»
«هان ای مردم! بدانید: خونهائی که در دوران جاهلیت ریخته شده همگی باید به دست فراموشی سپرده شود و قابل تعقیب نیست. حتی خون ابن ربیعه (یکی از نزدیکان پیامبر) نیز باید فراموش گردد.
«شما به زودی به سوی خدا باز میگردید در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود من به شما ابلاغ میکنم هر کس امانتی نزد او باشد باید آن را به صاحبش باز گرداند.»
هان ای مردم! بدانید ربا در آئین اسلام شدیدا حرام است کسان یکه سرمایههای خود را در راه اخذ ربا به کار انداختهاند فقط میتوانند سرمایههای خود را بازستانند نه ستم کنند و نه ستم بکشند.
«من در این سرزمین به شما سفارش میکنم به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شدهاند.»
«هان این در سخنان من دقت کرده و بیندیشید من در میان شما دو چیز گرانبها به امانت میگذارم که اگر به آنها چنگ بزنید گمراه نمیشوید یکی قرآن کتاب خدا و دیگری سنت و گفتار من است.»
(سرگذشت غدیر) مراسم حج به پایان رسید مسلمانان اعمال حج را از پیامبر عالی قدر آموختند در این هنگام پیامبر گرامی تصمیم گرفت که مکه را به عزم مدینه ترک گوید... فرمان حرکت صادر گردید . هنگامی که کاروان به سرزمین «رابغ» که در سه میلی «جحفه» قرار دارد رسید امین وحی در نقطهی به نام «غدیر خم» فرود آمد و او را با آیه زیر مورد خطاب قرار داد که : «بلغ انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» آنچه که از طرف خدا فرستاده شده به مردم ابلاغ کن. و اگر ابلاغ نکنی رسالت خود را تکمیل نکردهای خداوند ترا از شر مردم حفظ میکند.
لحن آیه حاکی است که خداوند انجام امر خطیری را به عهده پیامبر گذارده است. چه امر خطیری بالاتر از این که در برابر دیدگان صدهزار نفر علی را به مقام خلافت و وصایت و جانشینی نصب کند. از این نظر دستور توقف صادر شد. کسانی که جلو کاروان بودند از حرکت بازایستادند و آنها که دنبال کاروان بودند به آنها پیوستند. وقت ظهر هوا به شدت گرم بود. مردم قسمتی از ردای خود را بر سر و قسمتی را زیر پا میافکندند . برای پیامبر سایبانی به وسیله چادری که روی درخت افکنده بودند درست کردند و پیامبر نماز ظهر را با جماعت خواند. سپس در حالی که جمعیت گرد او حلقه زده بودند بر روی نقطه بلندی که از جهاز شتر ترتیب داده بودند قرار گرفت و با صدای بلند و رسا خطبهای به شرح زیر خواند:
خطبه پیامبر در غدیر خم
حمد و ثنا مخصوص خدا است از او یاری میطلبیم و به او ایمان داریم و بر او توکل میکنیم از بدیهای خود و اعمال ناشایست خود به او پناه میبریم. خدائی که جز او هادی و راهنمائی نیست. هر کس را که هدایت نمود، گمراه کنندهای برای او نخواهد بود. گواهی میدهم که جز او معبودی نیست و محمد بنده و پیامبر اوست.
هان ای مردم نزدیک است من دعوت حق را لبیک بگویم و از میان شما بروم. من مسئولم و شما نیز مسئولید درباره من چه فکر میکنید؟! در این موقع صدایی به تصدیق بلند شد و گفتند ما گواهی میدهیم که تو رسالت خود را انجام دادی و کوش نمودی خدا ترا پاداش نیک دهد.
پیامبر فرمود: ایا گواهی میدهید که معبود جهان یکی است و محمد بنده خدا و پیغمبر او میباشد و بهشت و دوزخ جاویدان در سرای دیگر جای تردید نیست؟ همگی گفتند: صحیح است و گواهی میدهیم.
سپس فرمود : مردم من دو چیز نفیس و گرانمایه در میان شما میگذارم ببینم چگونه با دو یادگار من رفتار مینمائید؟! در این وقت یک نفر برخاست و با صدای بلند گفت منظور از این دو چیز نفیس چیست؟! پیامبر فرمود: یکی کتاب خدا که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگر آن در دست شما است و دیگری عترت و اهل بیت من. خداوند به من خبر داده که این دو یادگار هرگز از هم جدا نخواهند شد.
هان ای مردم! بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید و در عمل به هر دو کوتاهی ورزید که هلاک میشوید.
در آن لحظه دست علی را گرفت و آن قدر بلند کرد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان گشت و او را به همه مردم معرفی نمود. سپس فرمود سزاواتر مومنان از خود آنها کیست؟ همگی گفتند خدا و پیامبر او داناترند. پیامبر فرمود: خدا مولای من و من مولای مومنان هستم و من بر آنها ا زخودشان اولی و سزاوارترم.
هان ای مردم من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده و حب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حیث دار: هر کس را من مولایم علی مولای اوست. خداوندا! کسانی که علی را دوست دارند آنان را دوست بدار و کسانی که او را دشمن بدارند دشمن دار یاران علی را یاران کن. دشمنان علی را خوار و ذلیل نما و او را محور حق قرار ده.
دانشمندان شیعه پیرامون این واقعیت تاریخی کتابهای ارزندهای نوشتهاند. جامعترین آنها کتاب تاریخی «الغدیر» است که به خامه توانای نویسنده نامی اسلامی علامه مجاهد مرحوم آیه الله امینی نگارش یافته است. در نگارش این بخش از این کتاب استفاده فراوانی به عمل آمد.
آنگاه فرمود:
مردم اکنون فرشته وحی نازل گردید و این آیه را آورد: «الیوم اکملت لکن دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را یگانه آئین انتخاب کردم.
در این موقع صدای تکبیر پیامبر بلند شد . سپس افزود خدا را سپاسگزارم که آئین خود را کامل کرد و نعمت خود را به پایان رسانید و از وصایت و ولایت و جانشینی علی پس از من خشنود گشت. سپس پیامبر از نقطه مرتفع فرود آمد و به علی فرمود: در زیر خیمهای بنشیند، تا سران و شخصیتهای بارز اسلام با علی مصافحه کرده و به او تبریک گویند. پیش از همه شیخین به علی تبریک گفتند.
نخستین نص قرآن –آیه تطهیر
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم میفرماید:
انما یرید لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
این آیه در فضیلت اهل بیت صراحت دارد و به طور متواتر از دو طریق نقل شده است که مقصود از اهل بیت همان پنج تن اصحاب کسا محمد علی ، فاطمه ، حسن و حسین (ع) هستند و در شان نزول این آیه قرآنی اهل عبا و اهل کسا و اشباح خمسه نام گرفتهاند زیرا پیامبر عبای خود را بر ایشان پیچیده یا کسای خود را بر آنها افکنده است.
اگر چه برخی از افرادی که این داستان را آوردهاند کوشیدهاند آن را خاندان عصمت و پایداری منحرف کنند و این کار با افزودن افرادی به این جمع انجام میدهند که خداوند تبارک و تعالی آنها را به این مدال افتخار مفتخر ساخته و نسبت به دیگران شرافت بخشیده و به دلیل آگاهی از ایشان و علم نسبت به احوالشان آنها را بدین منزلت اختصاص داده است، این تلاش با شکست روبرو و جعل در آن به رسوایی رسیده است و اثر جعل در آن به قدری روشن است که بر هیچ متدبری پنهان نیست و به همین سبب دانشمندان محقق و محدث سنی و شیعه توانستند حقیقت را مورد تحقیق قرار دهند و تلاش باطل ایشان را به رسوایی بکشند.
شیخ مومن شبلنجی در کتاب خود نورالابصار سخنی دارد تا در این زمینه هشدار خاصی داده به دعوت حق در یاری رساندن بدان و کوبیدن باطل و ستیز با آن پاسخ گفته باشد.
شبلنجی میگوید : «در خطیب به نقل از عایشه آمده است که پیامبر خارج شد در حالی که پارچهای دوخته نشده از پشم سیاه بر دوش انداخته بود در این هنگام حسن آمده و حضرت او را زیر این پارچه جا داد و سپس حسین و به دنبال او فاطمه و در پی او علی (ع) آمد. پیامبر در این هنگام فرمود: «انما یرید الله ...» که این خود دلیل نبوت حضرت و فضیلت اهل کسا میباشد.»
آنچه شایان یادآوری است هشدار شبلنجی در مورد این حدیث است:
«سخن مادر این که اهل بیت عبارتند از علی ، فاطمه ؛ حسن و حسین مورد قبول فخر رازی در تفسیرش و زمحشری در کشاف میباشد. عبارت وی هنگام تفسیر این آیه کریم قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القری
چنین است : روایت شده است که چون این آیه فرود آمد به حضرت عرض شد یا رسول الله خویشان تو که دوستی آنها را بر ما واجب گردانیدی چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود : علی ، فاطمه ، حسن و حسین.
دومین نص قرآنی –آیه مباهله
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
فمن حاجک فیه من بعد ماجاءک من العلم فقل تعالو ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین
این آیه کریمه از آیاتی است که احادیث مسلمانان در انطباق آن بر پنج تن آل عبا تواتر داد. «یعنی از آن پس که به آگاهی رسیدهای هر کس که درباره او با تو مجادله کند بگو بیایید تا شاهد آوریم ... و لعنت خدا بر دروغگویان بفرستیم»
سومین نص قرآنی
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
ان الذین آمنوا و عملوالصالحات اولئک هم الخیر البریه .
کسانی که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته میکنند بهترین آفریدگانند.
در پرتو تصریحات پیامبر اکرم (ص) در حق امیرالمومنین علی(ع) و نیز در شخصیت والای آن حضرت به وضوح روشن میشود که ایشان شایستهترین مردم میباشد.
چهارمین نص قرآنی
آیه ولایت یا صدقه دادن انگشتری
خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون «جز این نیست که دوست شما خداست و رسول او و مومنانی که نماز میخوانند و در حال نماز انفاق میکنند».
جز این نیست که دوست شما خداست و رسول او و مومنانی که نماز میخوانند و در حال رکوع انفاق میکنند.
شاید تمامی مقطع این سوره مبارکه دلالت بر امامت علی (ع) دارد و حتی میتوان گفت بدان فرا میخواند یک بار اشاره میکند و بیش از یک بار بدان تصریح میورزد از همین رو بهتر آن است که تمامی مقطع را برای تکمیل فایده بیاوریم.
نزول آیه ولایت متفق علیه است . امام فخر رازی معتقد است که این آیه در حق علی (ع) نازل شده است.
پنجمین نص قرآنی –آیه مودت
قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی و من یقترف حسنه نزدله فیها حسنا ان الله غفور شکور .
آیه مودت از آیاتی است که خداوند آن را تنها به اهل بیت و خویشاوندان پیامبر اختصاص داده است در این آیه مسائلی قابل بررسی خواه درباره محتوا خواه درباره نحوه دلالت آن وجود دارد و ما در این گفتار میکوشیم برخی از مسائلی را که به این موضوع ارتباط می یابد مورد اشاره قرار دهیم.
پذیرفتنی ترین سخنی که درباره شان نزول این آیه گفته شده سخن ابن عباس است که میگوید:
چون رسول خدا (ص) به مدینه آمد گاه مشکلاتی و یا حقوقی مالی دامنگیر میشد که توانایی برآمدن از عهدة آنها را نداشت بدین سبب انصار گفتند: خداوند شما را با این مرد هدایت کرده و او خواهرزاده شماست. اینک گاه مشکلات و یا حقوق مالی دامنگیر او میشود که در برآمدن از عهده آنها توانمند نیست. از دارایی خود آن اندازه که ضرری متوجه شما نمیکند برای او فراهم آورید و نزد او برید تا در گشودن مشکلات خود از آنها کمک گیرد.
آنان این کار را انجام دادند و آنچه فراهم آورده بودند نزد او بردند و گفتند: ای رسول خدا تو از خواهرزادگان مایی و خداوند ما را به وسیله تو هدایت کرده است گاه مشکلات و حقوق مالی دامنگیر تو میشود و توان مالی چندانی برای رویارویی با آنها نداری به همین دلیل بر آن شدیم قدری از دارایی خویش را برای تو فراهم آوریم و تقدیم داریم تا در گرفتاریهایی که دامنگیرت میشود از آنها بهره جویی این همان است که آوردهایم.
پس از این ماجرا بود که آیه نازل گشت.
این آیه از آیاتی است که دلالتی روشن و مضمونی صریح دارد گرچه برخی از اندیشهها کوشیدهاند تا آن را از دلالتی که دارد برگدانند و مدلول آن را دستخوش بازی قرار دهند و گرچه برخی از ساده لوحان و خام شدگان قربانی این بازی شدهاند و بلکه برخی از بزرگان نیز در این راه لغزیدهاند.
ششمین نص قرآنی –آیه تبلیغ
و آیه کامل شدن دین و تمام شدن نعمت
خداوند تبارک و تعالی میفرماید :
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین.
الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ورصیت لکم الاسلام دیناً
غدیر خم
این دو آیه از نصوص قرآنی در مساله امامت و بلکه از مهمترین بیانیهها و اعلامیههای در این موضوع است.
در هیجدهم ماه ذی الحجه در غدیر خم و به چنین مناسبتی سه آیه نازل شد: آیه تبلیغ آیه کامل شدن دین و ایه ساله سائل
موضوع غدیر خم موضوعی نیست که بتواند نادیده انگاشته شود هر چند عواملی متعدد دست به کار پنهان کردن و نابود ساختن حقیقتی ثابت شدند که در این ماجرا وجود دارد.
این موضوع نمیتوان گم و یا فراموش شود زیرا خداوند آن را در پرتو عنایت و توجه خاص خویش قرار داده است و رسول خدا نیز در تبلیغ آن شیوهای استوار و حکیمانه به کار بسته که هیچ کس از مردم هر چند نیز تلاش کند نمیتواند آن را پنهان سازد و علاوه بر این اهل بیت هم در اجتماعات مردم در حضور آنان و نیز در استدلالهای خود به این مساله اهتمامی ویژه نشان دادهاند.
این است روزی که خداوند با اعلام وجوب ولایت امیر مومنان علی (ع) بر مردم دین را کامل کرد نعمت را تمام نمود و اسلام را به عنوان دین برای مردم پسندید.
این ویژگیها همه میتواند غدیر را به یکی از رخدادهای جاوید در تاریخ اسلام تبدل کند و از آن حماسهای بلند و زیبا از زیباترین حماسههای جاوید که بر زبان شاعران جاری شده است بسازد تا هیچ تلاشی نتوان آن را دستخوش فراموشی کند و از یادها ببرد. هر چند دراین راه نقشههایی عداوت آمیز و فریبکارانه و پیگیر به اجرا در آید.
اگر تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم کمی و کیفی حدیث شکوهمند غدیر مورد توجه قرار گیرد که چنین نیز میبایست این باور در ما قویتر خواهد شد که هرگز این حدیث نمیتواند گم شود و یا پنهان بماند بویژه آن که عنایت خداوند را نیز به همراه دارد و با این حدیث است که حجت او بر همگان اعم از سیاه و سفید عرب و عجم برای همیشه برپاست.
نص اول از سخنان پیامبر اکرم (ص)
ان هذا اخی و وصیی و خلیفتی فیکم فاسمعوا له و اطیعوا «همانا او (علی) برادر ، وصی، جانشین من در میان شماست. سخن او را گوش دهید و عمل کنید.»
هشدار «یوم الدار» در کتابهای مسلمانان به گونههای مختلفی نقل شده است و ما آنچه را کامل ابن اثیر آورده نقل میکنیم. وی پس از آن که دوباره دعوت حضرت را از آنها و نیز آنچه را حضرتش در این دو دعوت برای آنها فراهم آورده میآورد آنچه را حضرت درباره دوم فرموده ذکر میکند:
«ای فرزندان عبدالمطلب به خدا سوگند من در میان عرب جوانی را نمیشناسم که برای قومش بهتر از آنچه من آوردهام آورده باشد. من خیر دنیا و آخرت را برای شما به ارمغان آوردهام و خداوند به من دستور داده است که شما را به سوی او بخوانم و هر یک از شما که مرا در این امر یاری رساند برادر وصی و جانشین من در میان شما خواهد بود. همه قوم از این کار سرباز زدند تا آن که علی (ع) فرمود: همانا من جوانترین و کم سن و سالترین و آقاترین و استوارترین شما هستم...
نص دوم از سخنان پیامبر اکرم (ص)
یکون لهذه الامه اثنا عشر خلیفه عده نقباء بنی اسرائیل لا یضرهم من خذلهم
این امت دوازده خلیفه به شما و رهبران بنی اسرائیل خواهد داشت و خودداری دیگران از یاری به ایشان ضرری به آنها نخواهد داشت.
آیا صحیح است که این روایت در صحاح معتبر موجود است؟
ممکن است صدور این نصر از پیامبر اکرم (ص) مورد تردید قرار گیرد زیرا چگونه ممکن است مردم از نزدیک آن را بشنوند و قانع نشوند که حق همان است که امامیه آن را پذیرفته و به دوازده امام اعتقاد یافته است. امامانی که بنا به نص رسول الله (ص) زمام امور را در درست دارند و در آن تردیدی نیست. فرض کنید مسلمانان نخستین که در روزگار خلفای راشدین میزیستند هنگامی که این سخن را میشنیدند ممکن بود احتمال دهند وجود دوازده امام در سطح خلفای راشیدن خواهد بود که امت را رهبری میکنند و جهان را با همان روش پیشین اداره میکنند ولی عذر کسی که این سخن را میشنود و یقین مییابد که چنین نیست و میتواند با قاطعیت به شیوه امامیه اثنا عشری بگوید که تنها دوازده امام در کار است چه خواهد بود ؟
ممکن نیست معاویه و یزیدبن معاویه و آل مروان را در شمار خلفایی دانست که پیامبر آنها را ذکر میکند معاویه و دیگرانی که دشمن دین پیامبر خدایند و با اولیای او سرجنگ دارند. اگر فرض شود که این عده در شمار امامانند آیا انسان از مجموع خلفا دوازده تن را بر میگزیند یا دوازده خلیفه از خلیفه اول را میشمارد تا به دوازدهمین آنها برسد کسانی که با چشمپوشی از لغزشها و عملکردهای بد و رسوا که ذکر برخی از آنها عرق بر پیشانی مینشاند امور را در دست داشتهاند.
از این گذشته تکلیف دیگران چیست؟ آیا در میان مسلمانان کسی یافت میشود که ملتزم به این امور باشد؟ و اگر چنین فرض شود تکلیف بقیه مردم پس از پایان یافتن این عده از خلفا چه خواهد بود و چه موضعی خواهند داشت؟ با در نظر گرفتن سخن خداوند در قرآن مجید وان من امه الا خلافیها نذیر و این فرمایش پیامبر که زمین از حجت خلی نخواهد ماند.
قبلا این بحث را آوردیم و گفتیم که عقل حکم به ضرورت وجود کسی میکند که مسلمانان به او تکیه کند و امت در اداره امور خود و آموختن حدود دین و سنتهای پیامبرش به او مراجعه کنند.
نص سوم (حدیث سفینه)
قول رسول الله لعلی عن ابن عباس – (رض) فاز من لزمک و هلک من فارقک مثلک و مثل الائمه من ولدک بعدی مثل سفینه نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق. کسی که با تو باشد رستگار میشود.
و کسی که از تو دوری گزیند هلاک میشود مثل تو و فرزندانت مانند مثل کشتی نوح است کسی که سوار شد نجات یافت و کسی که باز ماند غرق شد.
این نام به سبب انتشار شهرت و تواتر این حدیث در میان محدثان مشهور شده است در ینابیع لموده از حموینی در فرائد السبطین به سند آن از سعیدبن جبیر از ابن عباس – رض آمده است که میگوید: پیامبر اکرم فرموده است: «من شهر علمم و علی دروازه آن و هرگز نتوان به شهر وارد شد مگر از دروازه آن و آن دروازه قبول ولایت علی (ع) میباشد.
نص چهارم (حدیث ثقلین)
انی مخلف فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلو بعدی کتاب الله و عترتی اهل بیتی.
من در میان شما چیزی را به یادگار میگذارم که تا زمانی بدان چنگ زنید پس از من هرگز گمراه نخواهید شد کتاب خدا و خاندانم.
امامیه در تعیین اهل بیت پیامبر یا همان ثقل اصغر و همسنگان قرآن مجید از سوی آن حضرت به عنوان ائمه مسلمانان که دوستی ایشان واجب و پیروانشان امری ضروری است به این حدیث استدلال میکنند. این حدیث در میان اهل سنت و تشیع تواتر دارد و تمامی گونههای مختلف این حدیث ثابت میکند که پیامبر در میان امت کتابی را به یادگار گذاشته است که به هیچ روی باطل بدان راهی ندارد و نیز امامانی را به یادگار نهاده که از کتاب خدا دوری نمیگزینند تا آن که بر سر حوض کوثر به یکدیگر برسند. این حدیث به علاوه دلایل دیگری که خارج از شمار است دلیل امامت و عصمت ایشان میباشد.
از شیوهها و سخنان ناقلان این حدیث پیداست که حدیث مذکور به مناسبتهای مختلف و استفاده از فرصتهای به دست آمده برای تاکید حجت و اظهار حق و بزرگداشت اهل حق ایراد شده است.
بدون تردید حکمت الهی اقتضای تواتر چنین حدیثی را دارد و فراوانی ناقلان آن موجب میشود که مضمون این حدیث در هدف والای آن وضوح یابد و قطعیت سند با اقامه حجت از نظر سند و متن هرگونه عذری را از میان میبرد. کتابهای زیادی در خصوص حدیث ثقلین تالیف شده است و پیامبر در این حدیث به ضرورت چنگ در زدن به کتاب الله و ائمه معصومین دستور داده است.
سید بحرانی در باب بیست و هشتم نص رسول الله (ص) در وجوب تمسک به ثقلین را از طریقه عامه که شامل سی و نه حدیث است یادآور میشود. وی سپس این احادیث را همراه با اسامی روایان آن و کتبی که در آن آمده است میآورد. از جمله این احادیث است آنچه از احمدبن حنبل و در برخی موارد از زیدبن ثابت نقل شده که گفتهاند: پیامبر اکرم (ص) فرموده است: من در میان شما دو خلیفه به یادگار مینهم کتاب خدا که ریسمان آن از آسمان به زمین یا میان آیمان و زمین کشیده شده و خاندانم که این دو از یکدیگر جدا نمیشوند تا زمانی که بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند.
دیگر خبری است که از صحیح مسلم به طرق متعدد نقل شده است در خبر معتمد از زیدبن ارقم که در آن مکانی را ذکر میکند که در آن جا حدیث ثقلین را شنیده است: از پیامبر در «خم» که وصیت به اهل بیت را مورد تاکید قرار داده و سخن خود را چنین ادامه کرد و این که مقصود او از اهل بیت زنان ایشان نیست بلکه عترت هدایتگری است که دادن صدقه به آنها حرام شده است.
نص پنجم احدیث منزلت
قال صلی الله علیه و آله و سلم تجلی علیه السلام
انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا بنی بعدی (نسبت تو به من همچون نسبت هارون به موسی میباشد. جز آنکه پیامبری پس از من نیست)
این حدیث دیگری از احادیث متواتر میباشد.
بلکه عبدالحمید بن ابی احدید در شرح نهج البلاغه میگوید خبری است که در میان سایر فرقههای اسلامی نیز اجماع است.
نص ششم (در بیان وصایای پیامبر به علی (ع)
من بیانات رسول الله (ص) فی الامه ، ما ورد عنه امثال قوله لعلی (ع):
انت امیرالمومنین و یعسوب الدین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین...
«تو امیرمؤمنان و رئیس دین و امام پرهیزکاران و رهبر درخشان چهرههای نیک سیرتی»
در بیان وصایای پیامبر به علی (ع)
این که او امیر مومنان و امام پرهیزکاران و رئیس دین و نظایر آن است و اخبار مربوط به این باب بسیار و خارج از حد و حصر است.
روشن است که فضایل امیرالمومنین شماره نمیشود و شایستگیهای حضرتش از فرط وضوح و تواتر مورد انکار نیست و به همین سبب به آنچه که بیان کردیم بسنده میکنیم تا به مباحث آینده بپردازیم.
اگر از رسوباتی که معمولا بر دوش سنگینی میکند رهایی بیابیم در آنچه نسبت به خلافت علی (ع) تلوحیا یا تصریحا به نقل از پیامبر اکرم (ص) گفتیم بیشترین بینیازی و کفایت را خواهیم یافت ما از کسانی نیستیم که مایل باشیم درباره نصوص وارده پرگویی کنیم زیرا این خود موجب میشود وقت گرانبهای خوانندگان بسیار گرفته شود، اگرچه بهترین زمانها هنگامی است که صرف آموختن علم و معرفت شود بویژه در فضایل اهل بیت که لزوم محبت و دوستیشان و نیز شناخت طاعت و دوستی بایسته آنها ثابت شده است و نیز فضایلی که ممکن است خود بدان آراسته باشی اگر چه دوستدار، خواهان آن است که فضایل محبوب خود را بشنود و به ستایشی گوش فرا دهد که به سبب اخلاق نیکو و فضایل از خداوند تبارک و تعالی و پیامبر او رسیده است اگر چه تنها یک نص از آنچه گفته شد کافی است پس از حصول قطع نسبت به صدور آن از سوی پیامبر اکرم (ص) تا به عظمت اهل بیت و لزوم فرمانبری از ایشان و پذیرفتن پیشوایی آنها به عنوان یک فرض الهی و نیز به عنوان تخصیصی از سوی پیامبر محبوب ایمان آوری نه این که به هوای نفس عمل کنی و از گمان پیروی کرده تسلیم شهوت و تعصب گردی.
امر پیامبر اکرم برای کسی که به نبوت او ایمان آورده نافذ است و آن را برای هر امری از امور خود مقدم میدارد زیرا این مقتضای ایمان به او و توسل به رسالت خداوند جهانیان است چرا که بدون تردید او از روی هوی سخن نمیگوید: و «ما ینطق عن الهوی ان هوا الا وحی یوحی» و دیگر برای احتمال گزافه گویی یا احساساتی شدن در تعلیل این سخن مجالی باقی نمیماند زیرا این احتمال با ایمان به نبوت معصوم مخالفتی آشکار دارد : و لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمن ثم لقطعنامنه الوتین.
با توجه به آیات منصوصه قرآنی و روایات متواتر و مخصوصا پیش آمد جریان غدیر ولایت امیرالمومنین علی (ع) برای ما بالبداهته و روشن است ولی بعضی بر سر عوام زدگی و ریشه عناد و تعصب کورکورانه جاهلیت حق را قبول ندارند و طبق آیه قرآنی فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب علیم. و باز طبق آیه قرآنی ایتها هرگز حق را قبول نخواهند کرد. صم بکم صمی عمیٌ فلایرجعون هستند.
و چون ما خواستار بحث علمی هستیم و استدلال به همین خاطر بنده فقط به یک دلیل مستندی همراه با توضیح مختصری در مورد اثبات ولایت امیرالمومنین علی (ع) از قول خود عمربن خطاب برای شما آوردهام و به شماست انصاف و تعقل با توجه به تواتر این خبر تا جایی که بزرگان سنیها هم در کتابهایشان آوردهاند که عمر چند بار و در موارد مختلف گفته «لولاعلی لهک عمر» و از طرفی دیگر جریان غدیر یک جریانی است که نزد همه مورد قبول است و راویان متعددی نقل کردهاند و ما در آنجا گفتیم که در جریان غدیر اولین بیعت کنندگان و تبریک گویندگان بخ بخ یا علی همین عمر و ابوبکر عثمان بودند.
با توجه به مطالب بالا اولا دیدیم که عمر خودش اقرار به جاهلیت خود نمود. و در اقرار به اعلمیت علی و ما گفتیم و عقل هر عقلائی هم حکم میکند که ولایت و سرپرستی یک جامعه باید کسی باشد علاوه بر سایر صفات عصمت اعلم الناس هم باشد. کسی که خودش اقرار به جهالت خویش مینماید چطور خویش را والی مسلمین میداند جای تعجب است.
و کسی که خود در صراط مستقیم نیست چطور میخواهد مردم را به صراط مستقیم هدایت کند و طبق حدیثی از قول (پیامبر اکرم ص) «من ادعی الامامه للمسلمین و فیهم اعلم منه فهو مبتدع» یعنی کسی که ادعای امامه مسلمین را بکند مثل عمر و حال آنکه در بین آن گروه اعلم الناس مثل علی (ع) باشد و حال آنکه خود شخص هم جاهلیت و کم علمی خود را قبول دارد. فهو مبتدع پس آن شخص بدعت گذار است .و بدعت در اسلام حرام است و لعنت خدا و رسولش به او باد.
ثانیا در جریان غدیر گفتیم که این عمر و عثمان و ... اولین بیعت کنندگان بودند و حال آن که خود اینها اولین بیعت شکنان هم شدند و به بیعت و عهد و پیمان خویش وفا نکردند و طبق آیه شریفه قرآنی «الذین ینفقون عهد من بعد میثاقه و یقطعون ما امرا الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون.
اینها در واقع عهد و وعده الهی را عمل نکردند و به وصیت پیامبر اکرم و به توصیه آن بزرگوار را در مورد اهلبیت خویش وفا نکردند چنانچه هنگام وفات پیامبر (ص) هم نگذاشتند نامه پیامبر نوشته شود. تا حقیقت روشن شود اینها در واقع علاوه بر این که خود در اشتباه بودند دیگران را هم اغراق در جهل میکردند. این عمر ملعون نگذاشت وصیتنامه پیامبر نوشته شود و ما در زیارت عاشورا خواندیم که «لعن الله امه دفعتکم عن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکم التی رتبکم الله فیها»
«والسلام علی من ابتع الهدی »
نتیجه کل مباحث (آخرین بحث)
ولی کسی است که رهبری مطلق امور جامعه و مردم را دارد مثل ولایت پدر به فرزند خویش
ایات و روایات زیادی در مورد ولایت امیر المومنین علی (ع) داریم و اثبات ولایت میکند.
از لحاظ دلیل عقلی و نقلی زمین خالی از حجت نخواهد ماند و طبق تصریح رسول اکرم (ص) علی (ع) نائب رسول الله است .
«ولا ینال عهدی للظالمین»
ولی جامعه باید اعلم و اعدل و با تقواترین مردم باشد تا هیچ ظلمی نکند و مردم به سوی هدایت (صراط مستقیم) راهنمایی کند.
. برای آگاهی گسترده از معانی مولی و ول رک: الغدیر ، ج 1 ، ص 609 –649 (چاپ جدید) فیض القدیر ، ص 375 448
. مائده (5) : ایه 55
. بقره / 256 در دین هیچ اجباری نیست هدایت از گمراهی مشخص شده است پس هر کس که به بت کفر ورزد و به خدای ایمان آورد و به چنان رشته استواری چنگ زده که گسستنش نباشد و خدا شنوا و داناست.
. «سوره ابن هشام» ج 2 / 605
. رابغ هم اکنون بر سر راه مکه به مدینه است.
. یکی از «میقاتهای» احرام است و راه اهل مدینه و مصر و عراق از آنجا منشعب میشد.
. سوره مائده / 67
. سوره مائده / 3
. نور الابصار / ص 111
. نور الابصار ، ص 111
. شوری / 23 بگو به این رسات فردی جز دوست داشتن خویشاوندانم نمیخواهم.
. آل عمران / 61
. بنه / 7
. مائده / 55
. شوری / 23 بگو بر این رسالت هیچ مزدی جز مودت نیست. نزدیکان خود را از شما نخواهم و هر کس به کاری نیک دامن زند برای او آن کار را نکویی افزاییم. خداوند آمرزنده و سپاسگزار است
. رک الدر المنثور ، 6/6 تفسیر طبری 16/25 تفسیر بغوی ، 6/101 ، تفسیر قرطبی 16/24 متن این روایت را در اسباب النزول واحدی ص 395 و دیگر منابع ببینید.
. مائده /67 ای پیامبر آنجه را از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر چنین نکنی پیام او را نرساندهای خداوند تو را از مردم نگه میدارد خداوند کسانی را که کافرند هدایت نمیکند.
. مائده / 3 امروز دینتان را برایتان کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.
. همانا او (علی) برادر، وصی و جانشین من در میان شماست پس سخن او را بشنوید و عمل کنید.